قوله تعالى: لکل وجْهة... الآیة... اى و لکل اهل دین قبلة و متوجه الیه فى الصلاة. هر گروهى را از دین داران و خدا پرستان قبله است که روى بآن دارند و نماز بآن دارند و نماز بآن میکنند. همانست که جاى دیگر گفت لکل جعلْنا منْکمْ شرْعة و منْهاجا گفت هر یکى را از شما شریعتى دادیم ساخته و راهى نموده. آن گه گفت و مولیها


این هو خواهى با خداى عز و جل بر که وى رویهاى ایشان فرا آن گردانید بقضا و توفیق یا بقضا و خذلان، و اگر خواهى این هو با کل بر بآن معنى که هر کس را قبله ایست که خود روى فرا آن میدهد، و تقدیره هو مولى الیها لأن ولى الیه نقیض ولى عنه و «مولاها» خوانده‏اند قراءة شامى است و درین قراءة هو با کل شود لا بد. میگوید هر کسرا قبله ایست که روى وى فرا آن داده‏اند. روى اهل باطل فرا قبله کژ داده‏اند بقضاء و خذلان، و روى اهل حق فرا قبله راست داده‏اند بقضا و توفیق، و الامر کله بید الله.


سْتبقوا الْخیْرات‏ اى فاستبقوا الى الخیرات قیاما بشکره. میگوید نه در لجاج قبله کوشید که در نیکیها کوشید و بآن شتابید، بشکر آن که قبله حق بقضا و توفیق یافتید. و بدان که وجوه خیرات که کوشش در آن مى‏باید و تحصیل آن از بنده در میخواهد فراوانست. بعضى آنست که خصوصا بنفس بنده مى‏باز گردد، و بعضى آنست که از وى بدیگرى مى تعدى کند. اما آنچه بنفس بنده لازم است توبه است از معصیت، و صبر بر بلا و شدت، و شکر در نعمت و راحت، و استقامت در سر و علانیت و گزاردن فرایض و سنن بر وفق سنت و شرط شریعت، و آنچه از وى مى‏تعدى کند شفقت بردن است بر خلق خداى: گرسنه را سیر کردن، و تشنه را آب دادن، و برهنه را پوشیدن، و اسیر را رهایى دادن، و گم شده را براه باز آوردن، و امر معروف و نهى از منکر با خلق خدا بکار داشتن، و با ایشان بخلق نیکو زندگانى کردن، و ایشان را نیک خواستن. و اندرین خصال و معانى که بر شمردیم اخبار و آثار فراوانست، و از جهت شرع مقدس ترغیب تمام است: منها ما روى عن النبى صلى الله علیه و آله و سلم، انه قال «ایها الناس توبوا قبل ان تموتوا، و بادروا بالاعمال الصالحة قبل ان تشغلوا، و صلوا الذى بینکم و بین ربکم تسعدوا، و اکثروا الصدقة ترزقوا، و أمروا بالمعروف تحصنوا، و انهوا عن المنکر تنصروا.


و قال صلى الله علیه و آله و سلم عودوا المریض و اطعموا الجائع و اسقوا الظمان و فکوا العانى یعنى الاسیر.


و قال «ان من موجبات المغفرة اطعام المسلم السغبان، من اطعم مومنا على جوع اطعمه الله یوم القیمة من ثمار الجنة، یجمع احدکم المال فیتزوج فلانة بنت فلان، و یدع الحور العین باللقمة و التمرة و الکسرة فان مهور الحور العین قبضات التمر و فلق الخبز.


و سئل ابن عباس اى الصدقة افضل؟ فقال قال رسول الله «افضل الصدقة الماء، اما رایت اهل النار ینادون بما استغاثوا اهل الجنة؟ افیضوا علینا من الماء.


و قال سراقة بن مالک بن جعشم سالت رسول الله عن الضالة من الإبل یعشى حیاضى هل لى اجر ان اسقیها؟ قال نعم، فى کل ذات کبد حرى اجر و قال بعضهم کنا مع ابن عباس فى جنازة فرأینا جرة ماء على ظهر الطریق، فقال اما ان الله ینظر الى من وضع الماء على ظهر الطریق کل یوم طرفى النهار برحمة منه و رضوان.


و قال النبى صلى الله علیه و آله و سلم «ایما مسلم کسا مسلما ثوبا کان فى حفظ الله ما بقیت علیه منه خرقة.


أیْن ما تکونوا یأْت بکم الله جمیعا میگوید هر جا که باشید و بر هر قبله که باشید شما و اهل کتاب. روز قیامت الله شما را همگنان بجمع آرد شمار و پاداش را، و مپندارید که من از انگیختن شما پس از مرگ شما عاجز آیم، که من همه چیز را تواننده‏ام و بهمه چیز رسنده. جاى دیگر ازین گشاده‏تر گفت فاسْتبقوا الْخیْرات إلى الله مرْجعکمْ جمیعا فینبئکمْ بما کنْتمْ فیه تخْتلفون‏.


قوله تعالى و منْ حیْث خرجْت فول وجْهک شطْر الْمسْجد الْحرام الآیة... اگر کسى گوید چه حکمت است که در این ده آیت سه جایگه گفت فول وجْهک شطْر الْمسْجد الْحرام؟ جواب آنست که هر جایى علتى مفرد است، و بیان علت را هر جاى همان حکم باز آورد. اول آنست. که رب العالمین با پیغامبر اکرام کرد که قبله پدر وى ابراهیم او را کرامت کرد، و مصطفى علیه السلام خود آن میخواست و خشنودى و رضاء وى در آن بود چنانک گفت فلنولینک قبْلة ترْضاها فول وجْهک...


دیگر علت آنست که رب العالمین خبر داد. که هر صاحب دعوتى را قبله است. که روى بدان دارد، یعنى که تو صاحب دعوتى اى محمد و مهتر پیغامبرانى، و کعبه قبله تست روى بقبله خویش آر، و ذلک فى قوله: لکل وجْهة...


الى قوله فول وجْهک. سدیگر علت در تغییر قبله قطع جهت معاندانست و دفع خصومت ایشان.


و ذلک فى قوله لئلا یکون للناس علیْکمْ حجة پس هر جایى فایده مجدد است و علتى محکم، و ذکر آن علت را ذکر حکم، مکرر شد.


اما آنچه دو جایگه باز آورد فولوا وجوهکمْ شطْره... آن لطیفه نیکوست، یعنى که بنده را در روى فرا قبله کردن دو حالست: یکى آنست که آسان آسان باختیار و تمکن خویش روى دل و تن هر دو فرا کعبه تواند کرد، اگر دور باشد و اگر نزدیک. دیگر حال آنست که قبله بر وى مشتبه شود یا مسافر باشد که نماز نافله کند بر راحله، یا در حال روش، یا نماز خوف برابر دشمن در حال مسایفه، بنده درین حال روى دل در کعبه آرد هر چند بظاهر از آن برمیگردد. رب العالمین دو جایگه باز گفت فولوا وجوهکمْ شطْره تا هر جاى بر یک معنى دلالت کند و مروان را حث بود و الله اعلم.


قوله لئلا یکون للناس علیْکمْ حجة قال المفسرون معنى الحجة هاهنا الخصومة و الجدل، لا الدلیل و البرهان کقوله تعالى قلْ أ تحاجوننا فی الله، ها أنْتمْ هولاء حاججْتمْ فیما لکمْ به علْم لیحاجوکمْ به عنْد ربکمْ لا حجة بیْننا و بیْنکم کلها بمعنى المخاصمة و المجادلة، فسماها حجة لان المحتج بها یعدها حجة عند نفسه میگوید تا هیچکس را از مردمان بر شما حجتى نبود. یعنى که فرماینده من باشم، و فرمان در قرآن، و تو فرمانبردار، کسى را بر تو حجتى نبود.


آن گه گفت إلا الذین ظلموا منْهمْ این الا را دو وجه است: یکى تحقیق که میگوید مگر کسى خود بستمکارى حجت جوید بر شما، چنانک کافران قریش و جهودان، که قریش میگفتند محمد در دین خویش متحیر است و در کار خود فرو مانده، از قبله جهودان برگشت و بقبله ما باز آمد، بدانست که ما بر حق‏ایم، مگر بدین ما نیز باز گردد. و جهودان میگفتند محمد برأى و هواء خود از قبله ما برگشت و میگوید که مرا فرموده‏اند. و دیگر وجه آنک إلا بمعنى لکن بود، و در قرآن ازین بسیارست معنى آنست که ایشان که بر خویشتن مى‏ستم کنند یعنى جهودان مترسید ازیشان و از من ترسید.


و لأتم نعْمتی علیْکمْ معطوف است بر لئلا یکون میگوید کعبه قبله کردم شما را تا تمام کنم بر شما نعمت خویش.


و لعلکمْ تهْتدون گوید و مگر تا شما بر راه راست مانید و بر قبله ابراهیم، که بر جهودان نه نعمت تمام کردم و نه بر راه راست ماندند.


قال النبى لرجل أ تدرى ما تمام النعمة؟ قال و ما تمام النعمة؟ قال «النجاة من النار و دخول الجنة.»


و قال على علیه السلام تمام النعمة الموت على الاسلام.


و فى روایة اخرى قال على «النعم ستة: الاسلام، و القرآن، و محمد و الستر، و العافیة، و الغنى عما فى ایدى الناس»


قوله تعالى کما أرْسلْنا الآیة... تقدیره و لاتم نعمتى علیکم کارسالى الیکم رسولا همچنانک شما را پیغامبر فرستادیم و آن نعمت بر شما تمام کردم این نعمت هم تمام کنم که بر ملة حنیفى و قبله ابراهیم شما را بدارم. و رسول اینجا مصطفى است و آیات قرآن، میگوید رسول ما قرآن بر شما میخواند، و یزکیکمْ و شما را از کفر و شرک پاک میکند، و بدینى میخواند که چون آن دین دارید و بر آن عمل کنید کنتم از کیاء عند الله عز و جل یعنى بنزدیک الله پاک باشید و هنرى و زکى.


اگر کسى گوید چونست که درین آیت تزکیت فرا پیش کتاب و حکمت داشت؟ و در آن که ربنا و ابْعثْ فیهمْ رسولا تزکیت فا پس کتاب و حکمت داشت؟ جواب آنست که تزکیت همه از خداست اما بر دو ضرب نهاد یکى گواهى دادن است بنده را بطهارت دل و دین وى و پاکى وى از هر آلایش، و این کمال ایمانست و غایت معرفت، و ثمره تعلم کتاب و حکمت، و ابراهیم ع که در دعا تزکیت خواست در آن آیت این ضرب خواست، از بهر آن از کتاب و حکمت فاپس داشت، که تا تعلم کتاب نبود این تزکیت حاصل نشود. دیگر تزکیت بدایت اسلام است از الله بیان احکام شرع، و از بنده پذیرفتن آن و عمل کردن بآن. و رتبت این تزکیت پیش از معرفت حقایق کتاب و حکمت است، و درین آیت اشارت باین تزکیت است از بهر آن فرا پیش داشت، و الله اعلم.


و یعلمکم الْکتاب و الْحکْمة... کتاب قرآن است و حکمت سنت مصطفى و بیان حلال و حرام و احکام قرآن و مواعظ آن. و یعلمکمْ ما لمْ تکونوا تعْلمون من فرایضه و شرایعه و ما هو من صلاح دینکم و دنیاکم.